وب نامه

پیری چه نیکو می گفت که اگر فردا کاری نداشتی باز صبح،زود بلند شو و تنها بشین تا بر اژدهای سهمگین سستی و تنبلیت و خمودگیت غلبه کنی و این اژدها تو را نبلعد.  به امید فائق شدن بر این اژدهای هفت سر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۲
امید شریفی

Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei, Leader of The Islamic Republic of Iran


 In the name of God, the Beneficent the Merciful

 To the Youth in Europe and North America,

The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.

I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.

I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.

Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.

The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.

By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?

You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.

My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.

I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.

Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?

Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?

I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.

Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.

Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.

Seyyed Ali Khamenei

21st Jan. 2015

Published At 18:57 Z

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۳۳
امید شریفی

تحمیل یک تواق ننگین از سوی آمریکا،حقوق و عزت ایران را پایمال می‌کند/ باید همه‌ی تحریم‌ها از سوی غرب لغو شود

بیش از 300 تن از دانشجویان و نخبگان دانشگاه صنعتی امیرکبیر در نامه ای سرگشاده خطاب به ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر روحانی ضمن هشدار نسبت به تحمیل یک تواق ننگین از سوی آمریکا خواستار حفظ عزت و ایستادگی در برابر زیاده خواهی های آمریکا شدند و تاکید کردند دانشجویان با رصد کامل پیگیر مذاکرات هسته ای بوده و به هیچ وجه عدول از حقوق حقه ملت ایران و پایمال شدن عزت و ایستادگی مردم ایران در قبال وعده های پوچ و توخالی طرف غربی که نهایتا تعلیق دکوری تحریم ها برای مدتی کوتاه خواهد بود را نخواهند پذیرفت. این دانشجویان همچنین با ذکر مواردی بر لزوم لغو یکباره همه ی تحریم ها از سوی طرف  اشاره کردند و گفتند طرف غربی با وعده تعلیق تحریم ها به جای لغو تحریم ها صرفا به دنبال ایجاد یک فضای روانی بوده تا با دست نخوردن به ساختار تحریم ها بتواند آن را به عنوان چماقی همیشگی علیه ملت ایران بکارگیرد.
 
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای رییس جمهور

وضعیت جهان و منطقه به گونه ای است که نشان می دهد برهه فعلی از اهمیت و حساسیت بالایی برخوردار است که در آن اثرگذاری کشور ایران در منطقه و جهان انکار ناپذیر می باشد ، از این رو مذاکرات هسته ای در معادلات جهانی جایگاه ویژه ای خواهد داشت . مذاکراتی که هر چند در طرف دیگر آن اسامی چند کشور به چشم می خورد اما واضح است که سرکردگی آن را آمریکا که دشمنی آن با ملت ایران که زیر بار سلطه جهانی نرفته است ، برعهده دارد . آمریکا می داند که برای نظام سلطه ، ایران اسلامی پیشرفته بسیار خطرناک تر از ایران دارای بمب هسته ای است چرا که می تواند الهام بخش تمام ملت های ستم دیده و آزاده جهان باشد و با پیشرفت و توسعه علمی و اقتصادی خود کارآمدی تفکر اسلام ناب را بیش از پیش به نمایش بگذارد و نظم فعلی جهان را که بر مراد کشورهای زورگوی دنیاست برهم زند ، از این رو با بهانه قرار دادن مسائل هسته ای سعی بر این دارد که با اعمال تحریم های ظالمانه سدی در مقابل پیشرفت پر شتاب کشورمان ایجاد نماید . بر همین اساس باید همیشه به این نکته توجه شود که آمریکا برد خود را در نابودی جمهوری اسلامی دنبال می کند ، رویایی که با ایستادگی ملت ایران چندین سال است که به خوابی پریشان مبدل گشته است لذا تیم مذاکره کننده وظیفه دارد که با حفظ عزت و ایستادگی در برابر زیاده خواهی های دشمن ، از حقوق ملت کوتاه نیاید که بعضی از موارد اصلی آن ذکر می گردد :

1. تحریم های وضع شده علیه جمهوری اسلامی لایه لایه و پیچیده می باشند به نحوی که یکدیگر را پوشش می دهند و با ایجاد فضای روانی سنگین ، بر اقتصاد کشور فشار وارد می کنند و لغو بخشی از تحریم ها به هیچ وجه اثر گذار نخواهد بود و تنها در صورت "لغو یک باره همه تحریم ها " می تواند راه گشا باشد و اثر تحریم ها را خنثی نماید لذا باید تحریم های شورای امنیت سازمان ملل ، اتحادیه اروپا ، دولت آمریکا و کنگره آمریکا همگی به صورت یکجا لغو گردند ، به ویژه تحریم CISADA که از تحریم های اعمالی کنگره در سال  2010 می باشد و از مهم ترین و اثرگذارترین تحریم ها بر روی اقتصاد کشور است و تحریم های نفتی و بانکی را شامل می شود  .

2. "تعلیق به جای لغو" موضوعی است که آمریکا دنبال می کند تا با حفظ اصل تحریم ها و و فضای روانی آن ، همچنان اثرات تحریم  را استمرار بخشد و از آن به عنوان چماقی برای فشار بهره ببرد بنابراین جهت گشایش در مسائل اقتصادی  به هیچ وجه نباید به سناریو "تعلیق به جای لغو" تن داد .

همچنین در ارتباط با پیشرفت های هسته ای کشور که حاصل خون شهیدان عرصه علمی و تلاش جوانان ، دانشجویان و محققان کشور و ایستادگی و مقاومت ملت ایران می باشد چند نکته حائز اهمیت را یادآور می شویم :

1. مسلما حق غنی سازی صنعتی جزء حقوق اصلی کشورمان است که برای محقق شدن آن و تامین سوخت نیروگاه بوشهر ، سالانه به تولید 30 تن اورانیوم معادل 190هزار سو نیاز دارد . از این رو در توافق نامه نهایی باید ظرفیت غنی سازی به میزان 190 هزار سو به صورت شفاف و در بازه زمانی مشخص ذکر گردد چرا که تجربه توافق نامه ژنو نشان داد که هر جا ابهامی در توافق وجود داشته باشد آمریکا کمال سوءاستفاده را از آن خواهد برد و چه بسا مبهم گذاشتن مسائل ، تاکتیک دشمن جهت کارشکنی های آینده باشد .

2. راکتور اراک به دلیل تولید رادیو ایزوتوپ های صنعتی و دارویی که بعضا در دنیا کشورهای محدودی توان تولید آن را دارند ، و همچنین فراهم آوردن زمینه تحقیق و توسعه در این بخش ، در بین تاسیسات هسته ای ایران اهمیت ویژه ای دارد که در صورت تبدیل قلب آن به آب سبک ، همه ی این مزایای ویژه محدود خواهد شد و در حقیقت راکتور اراک با بازطراحی قلب آن به آب سبک ، دیگر "راکتور اراک" نخواهد بود و ماهیت اصلی خود را از دست خواهد داد . از این رو "قلب راکتور اراک باید آب سنگین بماند" تا تحقیق و توسعه نیز کماکان بتواند ادامه یابد و پیشرفت های هسته ای دچار وقفه نگردد .

رییس جمهور محترم

باید اذعان کرد که رویارویی با دشمنان قسم خورده کشور در پای میز مذاکرات کاری دشوار و نیازمند تکیه بر خداوند متعال است و مسئولان مربوطه و تیم مذاکره کننده نیز باید بدانند که وظیفه مهمی بر دوش دارند که مسلما در تاریخ ثبت خواهد شد و باید در مقابل زیاده خواهی های آمریکا ، این دشمن ملت ایران ، ایستادگی نمایند چرا که خواست آنان تحمیل توافقنامه ای ننگین بر جمهوری اسلامی است و توجه داشته باشیم که در صورت کوتاه آمدن از حقوق مردم و خدشه دار گشتن عزت و استقلال ملی باید پاسخگو باشیم  . ما دانشجویان نیز اعلام می داریم با رصد دقیق مذاکرات ، طبق رسالت دانشجویی خود در این میدان حضور خواهیم داشت و تحقق عزت ، استقلال و حفظ حقوق ملت ، مخصوصا مواردی که در بالا ذکر گردید را مطالبه خواهیم نمود . به امید آن که در این امتحان الهی همگی به وظیفه خود عمل نماییم.
 
  1. مهدی جعفری نسب
  2. امیرمهدی انتظاری
  3. محمدمهدی روح اللهی
  4. عارف حسینی
  5. حامد بخشیان
  6. مهدی ایرانپوری
  7. احمدرضا کرمی
  8. عرفان فلاح
  9. سعید رشیدی
  10. مرتضی پور اعتمادی
  11. ادریس اسکندری
  12. احسان بختیاری
  13. میلاد چهاردولی
  14. مهدی قاسم خانی
  15. علی تقی زاده
  16. حمیدرضا شاداب کیا
  17. میثم رستم نژاد
  18. محمد کریمیان تربتی
  19. رامین مرادی منش
  20. سیدعلی جعفری
  21. محمدعلی حیدری
  22. حبیب ظفریان
  23. حدیثه صادقی
  24. مرضیه گودرز
  25. علی همت زاده
  26. فرزانه میرزایی
  27. فاطمه عبدی نژاد
  28. معصومه حیدری
  29. ریحانه درانی نژاد
  30. بهناز صادقی راد
  31. فاطمه ملکی
  32. محبوبه سادات حسینی
  33. یاسمن نازانی
  34. محبوبه حسنی
  35. نجمه همتی
  36. فاطمه مزینانی
  37. رضوان آخوندزاده
  38. زهرا سالار
  39. فرشته یگانه
  40. محمدامین ستاریان
  41. امیر مهدی زاده
  42. فاطمه زمانی
  43. فائزه محمدی
  44. علیرضا طالبی
  45. هاتف علیپور
  46. جمال هادیان
  47. محمد محمدی
  48. حسین بانکی
  49. مهدی محمودآبادی
  50. زهرا مرادی
  51. مرضیه جعفرزاده
  52. انیس جعفری
  53. بهناز صادقی
  54. محمد بابابیگ
  55. سعیده دلدار
  56. امیر شیخ
  57. حامد اسمعیلی
  58. محمد سالاری
  59. سجاد غفاری
  60. فرشاد قلایی
  61. امیر غیاثی
  62. صالح قمریان
  63. سیدعباس حسینی
  64. صادق آقاجری
  65. ابوالفضل نوری مقدم
  66. ایراهیم کریمی
  67. علی بابایی
  68. یاسر شادان
  69. مصطفی امره
  70. رامین رمضان پور
  71. شایان شیدایی
  72. مصطفی بایگان
  73. روح الله فرازی
  74. امیرحسین ولی
  75. امیرحسین آشنایی
  76. احسان منگلی
  77. حجت کاوه
  78. جواد هروی
  79. حسین فتح اللهی
  80. محمدمهدی محسنی پور
  81. محمد تاجیک
  82. امیرعباس محمدی
  83. رضا لطیفی پور
  84. حسن پارسا
  85. مسعود خاکی نژاد
  86. محمد ترکاشوند
  87. امیرمحمد غلامیان ابهری
  88. رضا منصوریان
  89. شهرام حسینی
  90. محمد صادقی
  91. حجت آقابابایی
  92. محمدشریف قیصری
  93. پدرام علیپور
  94. رضا شمس الدینی
  95. مجید شیخ شعاعی
  96. حمید ترکاشوند
  97. سعید شهراب
  98. علیرضا دهقانی
  99. سعید جعفری
  100. محمدحسین پیروی
  101. فرزاد حجتیان
  102. امیرحسین ترابی
  103. مصطفی نظری
  104. سیاوش محترمی
  105. سالار آرام
  106. جواد رضایی پور
  107. احسان پرنیان
  108. سیدامین مروج
  109. امین طلایی زاده
  110. امین حقیقی
  111. علی عیوضی
  112. حسین رستمی
  113. شهاب شهلایی
  114. اکبری مطلق
  115. محمدمهدی عبدی نسب
  116. سیدمهدی کاظمی
  117. مشعود کریمی
  118. حسین صفری
  119. مصطفی میرعراقی
  120. علی میانه رو
  121. حمیدرضا جعفری
  122. حمیدرضا رنجبرزاده
  123. مرتضی رضایی
  124. حمیدرضا دریکوند
  125. محمد قاجار
  126. محمدحسین علیخانی
  127. حامد جواهری
  128. جواد مسیبی
  129. علیرضا فرجی
  130. پوریا رمضانی
  131. سیدامیررضا هاشمی
  132. رضا غلامی
  133. علی اکبری
  134. محمودی
  135. محمد باقری
  136. حسین نوریخواه
  137. امیراحمد حبیبی
  138. حامد مشایخی
  139. علیرضا ابراهیمی
  140. حسین حیدری
  141. محمد معصومی
  142. سیدعلی غفاریان
  143. محمد جوکار
  144. شایان ابراهیمی
  145. امیررضا رضایی
  146. احسان جلالی
  147. محمدحسین هوشمند
  148. حسام ابراهیمی
  149. علی معصومی
  150. حسین اکبری
  151. مجتبی رحمانی
  152. علی یزدانی
  153. مسلم عبداللهی
  154. حمیدرضا نقدی
  155. محمد خانقایی
  156. مسعود حیدری
  157. محمدعلی عبداللهی
  158. سیدشهاب الدین اسحاقی نیا
  159. علی رفیعی فر
  160. خدیجه میربخشی
  161. زهرا کوکب زاده
  162. شبنم چایی پز
  163. فاطمه شکوهی
  164. نجمه همتی
  165. شکوفه تاریخی
  166. طاهره حضرتی
  167. فائزه محمودی
  168. ثریاسادات خضری تبار
  169. زهرا درستی
  170. کبری نصیرباغبان
  171. شیما فتوحی
  172. منیره معینی
  173. حانیه مختاری
  174. زهرا صحبتلو
  175. حمیده ادبی
  176. فاطمه زهرا حوریان
  177. ضحی سلطانیه
  178. زینب سادات فاطمی
  179. مریم خدایاری
  180. زهرا خاجی
  181. سمانه اخلاق پسند
  182. زینب عظیمی
  183. فرحناز نصیری
  184. فاطمه فرهمندصدیق
  185. زهرا میری
  186. زهرا قاسمی
  187. عاطفه فقیهی
  188. سیده فاطمه پازواری
  189. حدیث قدرتی
  190. زینب افشار
  191. خدیجه همتی
  192. مهسا خسروی
  193. حمید حیدری
  194. بابک قاسمی پور
  195. حسین اشوری
  196. فرشاد خانی
  197. علیرضا صراف
  198. سیدحسین محمدی
  199. فواد بیات
  200. محمد تقی خانی
  201. مهدی امینی
  202. مهرداد صفی خانی
  203. امید برجیان
  204. علیرضا آزادمهر
  205. محمدحسین توکلی بینا
  206. محمدامین جعفری
  207. سیدحمیدرضا روحانی
  208. حمید عسگری
  209. سیدمحمد غفاریان
  210. ابوالفضل کارگر
  211. عارف حاجی پور
  212. حبیب علی خان زاده فیروزی
  213. علی بیات
  214. محسن صادقیان
  215. محمدمهدی رنجبر
  216. میثم حسین زاده
  217. محبوبه عاشوری
  218. صدرا سلطان بیگی
  219. میلاد رشیدی خواه
  220. بهرام جهانشاهی
  221. سیداحمد سجادی
  222. هادی نجفی
  223. محمد زند
  224. مرضیه مسلمی نایینی
  225. محمدرضا رفیعی
  226. امین توحیدی
  227. حسنعلی رسولی
  228. کیوان گروسی
  229. فرید زین العابدینی
  230. مهدی کیانی
  231. علی میرزاپور
  232. سجاد زارع
  233. الیاس رجبی
  234. اویس عسگری
  235. رضا عابدی
  236. رضا امامی پور
  237. علیرضا کمانگری
  238. حامد دهقان
  239. مهدی علی بیگی
  240. عیسی حسینی
  241. مهدی برزگر
  242. علی چیت ساز
  243. فائزه سادات میرابوالقاسمی
  244. عارف بختیاری
  245. حامد برزگر
  246. روح الله مهدوی
  247. امید شریفی
  248. علی عمادالدین
  249. محسن شعبانی
  250. سیدمحمدرضا سیداحمد
  251. علی بهروزی
  252. امیرحسین باقری
  253. علیرضا متاجی
  254. امیرحسین پژویان
  255. محمد آزادیان
  256. علی باقری
  257. محمد گرگانی
  258. امضا محفوظ (دانشجوی هوافضا-دانشگاه امیرکبیر)
  259. امضا محفوظ (دانشجوی هوافضا-دانشگاه امیرکبیر)
  260. امضا محفوظ (دانشجوی هوافضا-دانشگاه امیرکبیر)
  261. امضا محفوظ (دانشجوی هوافضا-دانشگاه امیرکبیر)
  262. عبدالرسول رادمنش
  263. سید بصیر اجله
  264. ندا مهری
  265. سکینه آموخت
  266. رضوان عباسی
  267. محدثه بهرامی
  268. مرضیه بهرامی
  269. فاطمه خسروی
  270. فائزه تقی زاده
  271. زهرا رضوی
  272. زینب زارع
  273. مهری محمودی
  274. نیلوفر حسن
  275. الهه بابایی
  276. زهرا صالحی
  277. زهرا سیادتی
  278. فرشته کرمی
  279. زهرا فضل الهی
  280. فاطمه خدادادی
  281. کسری جوانمرد
  282. علیرضا لطیفی
  283. امین هنری
  284. امین طربخواه
  285. عقبایی
  286. فردوس گرجی
  287. امین حائری
  288. حامد پورعطا
  289. دمیرچی
  290. مهدی مهاجر
  291. امید طهرانی
  292. سیدمحمدحسن قرشی
  293. مهدی اباذری
  294. علی میزانی
  295. زهره حقایقی
  296. الهام ساویزفر
  297. محمدرضا بهاءالدینی
  298. میلاد بیگی
  299. مطهره علی اکبر نظری
  300. مصطفی عرب لو
  301. امیررضا حسنی
  302. ناصر نیکمردان
  303. امین نوربخش
  304. عابد علیزاده
  305. بنیامین طاهری
  306. علی یوسفی
  307. شهاب ستونی
  308. ابوالفضل رمضان زاده
  309. سید امید جابری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۲۲:۴۱
امید شریفی

گیاه هشدار دهنده مرگ
روایت شده: حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ در مسجد بیت المقدس گاه به مدت یک سال و گاه دو سال و گاه یک ماه و دو ماه، اعتکاف می‎نمود، روزه می‎گرفت و به عبادت و شب زنده‎داری می‎پرداخت. در سال‌ آخر عمر، هر روز صبح کنار گیاه تازه‎ای که در صحن مسجد روییده می‎شد می‎آمد و نام آن را از همان گیاه می‎پرسید، و نفع و زیانش را از آن سؤال می‎کرد، تا این که در یکی از صبح‎ها گیاه تازه‎ای را دید، کنارش رفت و پرسید: «نامت چیست؟» پاسخ داد «خُرنُوب»

سلیمان ـ علیه السلام ـ پرسید: «برای چه آفریده شده‎ای؟» خرنوب گفت: «برای ویران کردن.» (با ریشه‎هایم زیر ساختمانها می‎روم و آن را خراب می‎کنم.)
سلیمان ـ علیه السلام ـ دریافت که مرگش نزدیک شده است، به خدا عرض کرد: «خدایا! مرگ مرا از جنّیان بپوشان، تا هم بنای ساختمان مسجد را به پایان برسانند، و هم انسانها بدانند که جنّ‎ها علم غیب نمی‎دانند.»

سلیمان ـ علیه السلام ـ به محراب و محل عبادت خود بازگشت و در حالی که ایستاده و بر عصایش تکیه داده بود، از دنیا رفت. مدّتی به همان وضع ایستاده بود و جنّ‎ها به تصوّر این که او زنده است و نگاه می‎کند، کار می‎کردند. سرانجام موریانه‎ای وارد عصای او شد و درون آن را خورد. عصا شکست و سلیمان ـ علیه السلام ـ به زمین افتاد. آن گاه همه فهمیدند که او از دنیا رفته است.[1]

مولانا در کتاب مثنوی، این داستان را نقل کرده، و در پایان داستان چنین ذکر نموده که سلیمان ـ علیه السلام ـ پس از آن که فهمید اجلش نزدیک شده گفت: «تا من زنده‎ام به مسجد اقصی آسیب نمی‎رسد».

آن گاه چنین نتیجه گیری می‎کند:
«مسجد اقصای دل ما تا آخر عمر با ما است، ولی عوامل هوی و هوس و همنشینان نااهل،‌مانند گیاه خُرْنُوب در آن ریشه دوانیده و سرانجام کاشانه دل را ویران می‎سازد. بنابراین همان هنگام که احساس کردی چنین گیاهی قصد راهیابی به دلت را نموده، با شتاب از آن بگریز و علاقه خود را از آن قطع کن. خودت را هم چون سلیمان زمان قرار بده تا دلت استوار بماند،‌ چرا که تا سلیمان است، ‌مسجد آسیب نمی‎بیند، زیرا سلیمان مراقب عوامل ویرانگر است و از نفوذ آن عوامل جلوگیری خواهد کرد.
و استان از دست بیگانه سلاح تا ز تو راضی شود علم و صلاح
چون سلاحش هست و عقلش نی، ببند دست او را ورنه آرد صد گزند
تیغ دادن در کف زنگی مست به که آید علم، ناکس را به دست[2]

چگونگی مرگ سلیمان ـ علیه السلام ـ و بی‎وفایی دنیا
خداوند تمام امکانات دنیوی را در اختیار حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ گذاشت تا جایی که او بر جنّ و انس و پرندگان و چرندگان و باد و رعد و برق و... مسلّط بود. او روزی گفت: با آن همه اختیارات و مقامات، هنوز به یاد ندارم که روزی را با شادی و استراحت به شب رسانده باشم، فردا دوست دارم تنها وارد قصر خود شوم، و با خیال راحت، استراحت کنم و شاد باشم.

فردای آن روز فرا رسید. سلیمان وارد قصر خود شد و در قصر را از پشت قفل کرد تا هیچ کس وارد قصر نشود، و خود به نقطه اعلای قصر رفت و با نشاط به مُلک خود نگریست. نگهبانان قصر در همه جا ناظر بودند که کسی وارد قصر نشود.ناگهان سلیمان دید جوانی زیبا چهره و خوش قامت وارد قصر شد. سلیمان به او گفت: «چه کسی به تو اجازه داد که وارد قصر گردی، با این که من امروز تصمیم داشتم در خلوت باشم و آن را با آسایش بگذرانم؟!»
جوان گفت: «با اجازه خدای این قصر وارد شدم.»

سلیمان گفت: «پروردگار قصر، از من سزاوارتر بر قصر است، اکنون بگو بدانم تو کیستی؟»
جوان گفت: «اَنَا مُلَکُ المَوتِ؛ من عزرائیل هستم.»
سلیمان گفت: «برای چه به این جا آمده‎ای؟»
عزرائیل گفت: «لِاَقْبِضَ رُوحَکَ؛ آمده‎ام تا روح تو را قبض کنم.»
سلیمان گفت: «هرگونه مأموری هستی، آن را انجام بده. امروز روز سرور و شادمانی و استراحت من بود، ‌خداوند نخواست که سرور و شادی من در غیر دیدار و لقایش مصرف گردد.»

همان دم عزرائیل جان او را قبض کرد، در حالی که به عصایش تکیه داده بود. مردم و جنّیان و سایر موجودات خیال می‎کردند که او زنده است و به آنها نگاه می‎کند. بعد از مدتی بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است که سلیمان ـ علیه السلام ـ نه غذا می‎خورد، نه آب می‎آشامد و نه می‎خوابد و هم چنان نگاه می‎کند. بعضی گفتند: او خدای ما است، واجب است که او را بپرستیم.
بعضی گفتند: او ساحر است، و خودش را این گونه به ما نشان می‎دهد، و بر چشم ما چیره شده است، ولی در حقیقت چنان که می‎نگریم نیست.

مؤمنین گفتند: او بنده و پیامبر خدا است. خداوند امر او را هرگونه بخواهد تدبیر می‎کند. بعد از این اختلاف، خداوند موریانه‎ای به درون عصای او فرستاد. درون عصای او خالی شد، عصا شکست و جنّازه سلیمان از ناحیه صورت به زمین افتاد. از آن پس جنّ‎ها از موریانه‎ها تشکّر و قدردانی می‎کنند، چرا که پس از اطلاع از مرگ سلیمان ـ علیه السلام ـ دست از کارهای سخت کشیدند.[3]

آری خداوند این گونه سلیمان ـ علیه السلام ـ را از دنیا برد تا روشن سازد که:
چگونه انسان در برابر مرگ،‌ ضعیف و ناتوان است، به طوری که اجل حتّی مهلت نشستن یا خوابیدن در بستر را به سلیمان ـ علیه السلام ـ نداد.و چگونه یک عصای ناچیز او را مدتی سرپا نگهداشت؟! و چگونه موریانه‎ای ضعیف او را بر زمین افکند، و تمام رشته‎های کشور او را در هم ریخت؟!

تا گردنکشان مغرور عالم بدانند که هر قدر قدرتمند باشند، به سلیمان ـ علیه السلام ـ نمی‎رسند، او چگونه از این دنیای فانی رخت بر بست، به خود آیند و مغرور نشوند. بدانند که در برابر عظمت خدا هم چون پر کاهی در مسیر طوفان، هیچ گونه اراده‎ای ندارند.

امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در ضمن خطبه‎ای می‎فرماید:
«فَلَوْ اَنّ اَحَداً یجِدُ اِلَی الْبَقاءِ سُلَّماً، اَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلاً، لَکانَ ذلِکَ سُلَیمانَ بنِ داوُدَ ـ علیه السلام ـ اَلَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْکُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ مَعَ النُّبُوَّهِ وَ عَظِیمِ الزُّلْفَهِ فَلَمّا اسْتَوْفی طُعْمَتَهُ، وَ اسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِی الْفَناءِ بِنِبالِ الْمَوْتِ؛ اگر کسی در این جهان نردبانی به عالم بقا می‎یافت، و یا می‎توانست مرگ را از خود دور کند سلیمان بود که حکومت بر جنّ و انس توأم با نبوّت و مقام والا برای او فراهم شده بود، ولی وقتی که پیمانه عمرش پر شد، تیرهای مرگ از مکان فنا به سوی او پرتاب گردید...»[4]

-------------------------------------

پی نوشت ها

[1]. بحار، ج 14، ص 141 و 142.
[2]. اقتباس از دیوان مثنوی، به خط میرخانی، ص 334.
[3]. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 265؛ در قرآن، سوره سبأ، آیه 14، به مرگ سلیمان اشاره شده است.
[4]. نهج البلاغه، خطبه 182.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۴
امید شریفی

رویای صادقانه حضرت زینب(س)چه بود؟
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت شد.
نام زینب(س) در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌ درخشان و جاودانی است و ماندگار.
در تاریخ وفات حضرت زینب کبری(س) سومین فرزند امیرمومنان حضرت علی(ع) اختلاف نظر وجود دارد، اما مشهور این است که آن حضرت در 15 رجب سال 62 هجری روز یکشنبه وفات کرده است به همین مناسبت مختصری از زندگی‌نامه آن حضرت را مرور می‌کنیم.

ولادت، همسر و فرزندان حضرت(س)
حضرت زینب کبری (س) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری در شهر مدینه منوّره متولّد شدند. نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامی‌شان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغری، عصمة الصغری، ولیة اللّه العظمی، ناموس الکبری، شریکة الحسین علیه‌السّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ...
پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا (س) می‌باشد. همسر گرامی آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در کتاب اعلام الوری برای آن بانوی بزرگوار سه پسر به نام‌های علی، عون، و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.

معنی نام زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت شد. و این است که نام زینب(س) در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌ درخشان و جاودانی است. حضرت زینب (س) به سن ازدواج رسیده بود. از بین خواستگاران متعددی که به منزل علی (ع) می‏‌آمدند، تقاضای عبدالله بن جعفر بن ابی طالب - برادر زاده علی(ع) که از طرف خود کسی را برای خواستگاری حضرت زینب فرستاده بود، - مورد پذیرش قرار گرفت. در این وصلت فرخنده مهریه حضرت زینب(س) مطابق با مهریه مادرش فاطمه علیها السلام یعنی 480 درهم معین شد.

اینک زینب به سال‌های تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او می‌داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
ولی زینب(س) با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه‌ها و لحظه‌ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.

از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهل‌بیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.

 

رویای صادقانه و غمناک حضرت زینب (س)
زینب مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رویا می‌نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو می‌کند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می‌کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رویا را در تاریخ چنین می‌خوانیم: ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».

پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود:
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می‌گردد».

اسارت، افتخار زینب و رمز ماندگاری قیام عاشورا
"پس از حادثه کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگی کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه رهبری بازماندگان بر عهده امام سجاد بود، زینب کبری (س) نیز سرپرستی را برعهده داشت.
سخنرانی قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب دگرگونی افکار عمومی شد. وی در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش می‏‌نازید و می‏‌گفت: "کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟!" با شهامت و شجاعت وصف ناپذیری گفت: جز زیبایی چیزی ندیده‏‌ام. شهادت برای آنان مقدر شده بود. آنان به سوی قربانگاه خویش رفتند به زودی خداوند آنان و تو را می‏‌آورد تا در پیشگاه خویش داوری کند». آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب (س) با شهامت تمام، برادر زاده‏‌اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستی او را بکشی مرا هم بکش. به دنبال اعتراض زینب (س)، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.

 

کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب (س) توانست افکار عمومی را دگرگون نماید. جلسه‏‌ای یزید به عنوان پیروزی ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سر بریده حسین (ع) را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستی به صورتش می‏‌زد، زینب کبری (س) با سخنرانی خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند.
در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پی تبعید حضرت زینب (س) برآمد. به نوشته برخی حضرت به شام سفر کرد و در همان جا درگذشت. برخی دیگر گفته‏‌اند: حضرت به مصر هجرت کرد و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجری درگذشت".

شهادت حضرت زینب(س) وفات حضرت زینب(س) حضرت زینب(س) زندگی نامه حضرت زینب(س), همسر حضرت زینب(س), فرزندان حضرت زینب(س), زندگینامه ائمه,شهادت حضرت زینب(س) ,وفات حضرت زینب(س), حضرت زینب(س) زندگی نامه حضرت زینب(س),همسر حضرت زینب(س),فرزندان حضرت زینب(س),زندگینامه ائمه
منبع:
منتخب التواریخ
لهوف، ص 218؛ مقرم،‌ مقتل الحسین، ص 324؛ ارشاد، ج2، ص 144.
ارشاد، ص 116 117؛ بحارالانوار، ج 45، ص 117.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۰:۲۹
امید شریفی

بعد از شهادت حضرت امام حسین (ع)

چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام به درجه رفیعه شهادت رسید اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطید و سرو کاکل خود را به آن خون شریف آلایش داد و به اعلی صوت بانگ واویلی برآورد و روانه به سوی سراپرده شد چون نزد خیمه آن حضرت رسید چندان صیحه کرد و سر خود را بر زمین زد تا جان داد دختران امام علیه السلام چون صدای آن حیوان را شنیدند از خیمه بیرون دویدند دیدند اسب آن حضرتست که بی‌صاحب غرقه به خون می‌آید پس دانستند که آن جناب شهید شده آن وقت غوغای رستخیز از پردگیان سرادق عصمت بالا گرفت و فریاد واحسیناه و واماماه بلند شد. شاعر عرب در این مقام گفته:
یَنوُحُ وَ یَنعْی الظّامِی الْمُتَرَمِلا
فَعایَنَّ مُهْر السّبْطِ وَ السَّرجُ قَدْخلا
وَ اَسکَبْنَ دَمْعاً حَرُّ لَیْسَ یُصْطَلی

 

وَ راحَ جَوادُ السّبْطِ نَحْوَ نِسآئِهِ
خَرَجْنَ بُنَیّاتُ الرَّسُولِ حَوا سِراً
فاَدْمَیْنَ باللَّطْمِ الْخُدود لِفَقْدِهِ

و شاعر عجم گفته:

که با زین نگون شد سوی خرگاه
تن عاشق کشش آماج پیکان
که چون شد شهسوار روز محشر
چه با او کرد خصم بدسگالش
که جویا گردد از حال برادر
نداند کس بجز دانای احوال

 

بناگه زفرق معراج آنشاه
پر و بالش پر از خون دیده گریان
برویش صیحه زد دخت پیمبر
کجا افکندیش چونست حالش
سوی میدان شد آن خاتون محشر
ندانم چون بدی حالش در آنحال

 

راوی گفت پس ام کلثوم دست بر سر گذاشت و بانگ ندبه واویلی برداشت و می‌گفت:

وامُّحَمَّداه و اجَدّاه و انبیّاه و اَبَا الْقاسِماه وا عَلِیّاه وا جَعْفَزاه وا حَمْزَتاه وا حَسَناه هذا حُسَیْنٌ بِالْعَرآءِ صَریحٌ بِکَرْبَلا مَحُزوزُ الرَّاسِ مِنَ الْقَفا مَسْلوُبُ الْعِمامَهِ وَ الرّداء.

و آنقدر ندبه و گریه کرد تا غش کرد. و حال دیگر اهلبیت نیز چنین بوده و خدا داند حال اهلبیت آن حضرت را که در آن هنگام چه بر آنها گذشت که احدی یارای تصور و بیان تقریر 
و تحریر آن نیست.وَ فیِی الزّیارَهِ الْمَرْویَّهِ عَنِ النّاحِیَهِ الْمُقَدَّسَه.

وَ اسْرَع فرسُک شارداً الی خیامک قاصداً مُهمْهِما باکیاً فلمّا رَاَیْن النساءُ جوادک مخزْیاً و نظرْن سرجک علیهِ ملوِیّا برزْن من الخدور ناشرات الشُعور علی الخدود لاطِمات و عن الوُجوه سافِرات و باْلعَویل داعیات و بعدَ العِزّ مُذِلَّلاتٍ و الی مَصْرعک مبادرات و الشِمرُ جالسٌ علی صدرک مُوْلع‏ٌ سیفه علی نَحرک قابضٌ علی شَیْبتکِ بیده ذابحٌ لک بمُهَّنده قد سکنت حواسُّک و خفیت انفاسک و رفع علی الْقناه رَاسُک.

راوی گفت چون لشکر آن حضرت را شهید کردند به جهت طمع ربودن لباس او بر جسد مقدس آن شهید مظلوم روی آوردند، پیراهن شریفش را اسحق (لعین) ابن حیوه حضرمی برداشت و بر تن پوشید و مبروض شد و موی سر و رویش ریخت، و در آن پیراهن زیاده از صد و ده سوراخ تیر و نیزه و شمشیر بود.

عمامه آن حضرت را اخنس (لعین) ابن مرثد و به روایت دیگر جابرن یزید ازدی براشت و سر بست دیوانه یا مجذوم شد. و نعلین مبارکش را اسود (لعین) بن خالد ربود. و انگشتر آن حضرت را بحدل (لعین) بن سلیم با انگشت مبارکش قطع کرد و ربود. مختار به سزای این کاردستها و پاهای او را قطع نمود و گذاشت او را در خون خود بلغطید تا به جهنم واصل گردید. و قطیفه خز آن حضرت را قیس (لعین) بن اشعث برد و از این جهت او را قیس القطیفه نامیدند.

روایت شده که آن ملعون مجذوم شد و اهلبیت او از او کناره کردند و او را در مزابل افکندند و هنوز زنده بود که سگها گوشتش را می‌دریدند.

زره آن حضرت را عمر سعد (ملعون) برگرفت و وقتی که مختار او را بکشت آن زره را به قاتل او ابوعمره بخشید، و چنین می‌نماید که آن حضرت را دو زره بوده زیرا گفته‌اند که زره دیگرش را مالک بن یسر ربود و دیوانه شد. و شمشیر آن حضرت را جمیع بن الخلق اودی، و به قولی اسود بن حنظله تمیمی، و به روایتی فلافس نهلشی برداشت، و این شمشیر غیر از ذوالفقار یا امثال خود از ذخایر نبوت و امامت مصون و محفوظ است.

مؤلف گوید که در کتب مقاتل ذکری از ربودن جامه و اسلحه سایر شهداء‌ رضوان الله علیهم نشده لکن آنچه به نظر می‌رسد آن است که اجلاف کوفه ابقاء‌ بر احدی نکردند و آنچه بر بدن آنها بود ربودند. ابن نما گفته که حکیم (لعین) بن طفیل جامه و اسلحه حضرت عباس علیه السلام را ربود.

در زیارت مرویه صادقیه شهداء‌است وَ سَلَبُوکُم لاْبْن سُمیَّ وَابْن اکِلَه الاَکْباد.

در بیان شهادت عبدالله بن مسلم دانستی که قاتل او از تیری که به پیشانی آن مظلوم رسیده بود نتوانست بگذرد و به آن زحمت آن تیر را بیرون آورد چگونه تصور می‌شود کسی که از یک تیر نگذرد از لباس و سلاح مقتول خود بگذرد. در حدیث معتبر مروی از زائده از علی بن الحسین علیه السلام تصریح به آن شده در آنجا که فرموده:

وَ کَیْفَ لا اَجْزَعْ وَ اَهْلَعُ وَ قَدْاَرَی سَیّدی وَ اخْوَتی وَ عُمُومَتی و وَلَدِ عَمّی وَ اَهْلی مُصْرَعینَ بِِدِمائِهِمْ مُرَمَّلین بِالّْعراءِ مُسْلَبینَ لایُکْنَفُونَ وَلا یُواروُنَ.

برگرفته از کتاب منتهی الامال ، مولف حاج شیخ عبّاس قمی




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۲۳:۲۹
امید شریفی

قبرستان وادی السلام در قسمت شمالی حرم علی بن ابی‌طالب (ع) در شهر نجف واقع است و بزرگترین و قدیمی ترین قبرستان خاورمیانه محسوب می شود. قبرستان وادی السلام که به تازگی برای یکسان سازی قبور در حال تخریب و بازسازی می باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۲۳:۲۹
امید شریفی